تولد مهراد
مهراد عزیز تو 8 صبح روز 21 مرداد ماه سال 95 به دنیا اومدی . همه استرس داشتیم.خانم دکتر مشهدی خیلی سریع تو را به دنیا آورد ولی وقتی تو جعبه شیشه ای بودی یه ریز گریه می کردی . وقتی بردن تو را به بخش نوزادن گفتن یه مقدار مشکلی تنفسی داری و شاید بستری بشی . پدرت خیلی ناراحت بود و نگران بود و وقتی مامانت اومد تو بخش ما بهش نگفتیم ولی بالاخره حدود ظهر به ما گفتند که باید بستری بشی و آنتی بیوتیک را برات تجویز کردن و شروع کردن .
مامانت در حسرت دیدنت بود و اصلا به فکر خودش و درد خودش نبود خیلی نگران بود . عصر بالاخره تو را نشونش دادند.
ولی روز جمعه یعنی روز دومت تولدت پدر و مادرت متفق القول تصمیم گرفتند که رضایت بدن و تو را بیارن خونه . چون مطمئن بودن که پسرشون سالم هست و مشکلی نداره.
عزیز دلم تو همش خواب بودی و به زور بیدار میشدی کلی باهات بازی می کردیم ولی تو ترجیح میدادی بخوابی .
ولی تو خیلی خوش قدم بودی . شب قبل از تولدت پدرت چند خبر خوشحال کننده شنیده بود .
اولش برای برادرت خیلی تازگی داشتی و همش دوست داشت بوست کنه .
و همه خانواده نگران بودند که آسیبی بهت نرسه .
برعکس موقع تولدت که همه فکر میکردیم پسر بد اخلاقی باشی ولی خیلی آروم و خوب بودی و اصلا شبها پدر و مادرت را اذیت نمیکردی .