5 ماهگی مهراد از زبان مامان سمیه
مهراد عزیزم اکنون که 5 ماه شدی برایت می نویسم در ماهی که گذشت خوردن فرنی و بیسکویت مادر را شروع کردی عاشق پرتقال و نارنگی هستی و من می ترسم خیلی بهت میوه بدم.
پف کردن را احتمالا از مهربد یادگرفتی و چقدر شما دو برادر عاشق هم هستید فقط من میفهمم و پدرت.
خنده های تو و بوسیدن های مهربد خبر از عشق بزرگ بین شما می دهد ، بگذریم پسر قشنگم اونقدر شیطون هستی که از پس وقت گذاشتن برای تو بر نمی آیم ، عاشق بازی با اسباب بازی های مهربد هستی ، فکر میکنم تو خوش خنده تر از داداش مهربد هستی به همه می خندی و کمتر اخم می کنی برخلاف برادرت .
به طرز عجیبی پتو و یا لباس را روی صورت خودت میکشی و شروع می کنی به دست و پا زدن و در نهایت کلی می خندی .
چشمهایت مثل داداش مهربد شهلا نیست اما وقتی تو را می بینم به یاد پدرت می افتم ، شبیه مرتضی هستی و من چقدر عاشق این شباهت هستم . دوست ندارم شبیه من باشید دوست دارم اخلاقتان و قیافه هاتون شبیه پدرتان باشد چون من عاشق پدرتان بوده و هستم .