لذت نوزادی بابای مهراد
عذاب وجدان مي گيرم
كه در دوران نوزادي مهربد، آنقدر ذهنم درگير جابجايي شهر سكونت و خريد منزل و اسباب كشي و رفت و آمد شيراز بود و آنقدر در نگهداري نوزاد استرس داشتم
كه نتوانستم شيريني آن دورانش را حس كنم.
يادم نمي آيد كه آيا باهر لبخند مهربد مانند لبخندهاي اين روزه ي مهراد دلم غش مي كرده يا نه.
مقايسه اصلا كار خوبي نيست، فقط مطمئن هستم كه شيريني نوزادي مهراد را با گوشت و پوست خود احساس مي كنم ، همانطور كه اكنون از كودكي مهربد لذت مي برم.
آذر ٩٥
تهران
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی